التفات کن

خنده برآینه ساقی بیا بسوزان بسوزاندنم شتاب كن فكری به حال زارشكسته دلی خراب كن امشب كه مست هستم بده باده التفات كن دامان خواب می گرحسابیست بی حساب كن بهرفریادچرا چاه و بیابانی نیست درگریزم زقفس راه و خیابانی نیست شهرخالی شده ازخاطره ی بارانی وقت فریاددگررخت و گریبانی نیست دین شناسان نشناسندخدایی یارب معترض راه تو جز به پشیمانی نیست عاقبت روزشود پاک بمانی از شر باغ را صحبت غم جز به پشیمانی نیست هرکه را خانه ی دل رنگ وطن منقوش است از چه فتوا بدهی عاشق وایرانی نیست عاشقی سهل ترین مرحله ی زندگی است عشق را سخت ترآن گونه که پنداری نیست جام و لبهای حبیب است که بوسه باید ورنه ساز دگری گفته ی شیطانی نیست خنده برآینه افتد بر فنا خواهی شد چونمازت در سلامی سرپایانی نیست ناز باید چمن آرای بهشتی یارا در نیازی که تو باشی سر سلطانی نیست دست در عشق نگاری چو زنی پیروزی با خرد باش مگو رابطه انسانی نیست

پنجشنبه 19 مرداد 1396 - 4:58:35 PM