باسلام وعرض ادب
از اينكه به اصل مطلب پرداختيد سپاسگزارم
ازصرافت وتحليل ديدگاه ارسطويي اين عزيزكه بگذريم ومناسب بدانيم
زيرا هركه با پيمانه ونقطه اي كه در آن است به تعريف يا توصيف ميپردازد
وميتوان در راستا يا مخالف به جدل وبحث يا گفتگو پرداخت يكي را ظرف وديگري را مظروف
قراردادودر حيطه فكري خود اين سازه را بيشتراز ديگرسازه ها گرفت يا حتي بزرگ تر ازسامانه(جايگاهي ؛اندازه؛مترادف؛متضاد؛مقياسي مثلا عشق را اصل وكل وباقي را جزء گرفت)
فكري خود برايش اهميت قائل شدويا چون قدما به بحث عقل ودل پرداخت ودست آخر بگوييم اينست وبجز اين نيست وفقط من درست
ميبينم ومي انديشم وميگويم(بدون در نظر گرفتن قانون نسبيت) ودر احساس گريان يا فقط خندان باشيم يعني عشق را محدود به ديوژن يا فقط اپيكورلحاظ كنيم.
اما آنچه در زندگي براي ما نهايتا بايد عشق به ارمغان بياورد را فراموش كنيم وآن تفاهمي براي برخورداري از يكديگر وبراي زندگي والبته جانم فداي آزادي كه خورشيد حيات است .
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند.
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند
عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
لذا مهم است كه اين موضوع را از چه زاويه و منظري نگاه كنيم
وعشق را خود عامل وشراب بدانيم كه فاصله واندازه هارا به سخره ميگيرد و
عاشق ومعشوق وطالب ومطلوب را برسر يك پيمان قرار ميدهد
به هر حال اينجانب خاطرم با عشقي كه شادي آوراست و شادم ميكندهمگون تر است
وممكن است ديگري اينگونه نبيندودر عشق اسطوره اي يا گدا باشد يا پادشاه ويا عشق را با رنج توامان ببيند ويا در كنار عقل پسنديده ترآن را خواهان باشدوعشق را در كنار خويش بخواهد.
عشق مارا به بينهايت مي افكندخواه خندان باشي يا گريان واين مفهوم عشق هم در حال تغيير است. وگويندتفاوت است بين احساس عشق باعشق با عاشق وبامعشوق در هر دوره اي.
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را
آتش عشق خود معلم است وهركه به اين در اوفتديا عشق گريبانش را گيرداز درگاه عقل به درك وفهم مي افتدوخوشا به حال عاشق كه مراتب بهتروبالاتري از انسانيت را غوطه ميزند.
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
عشق، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند
جستجویی در درون ما نهاد
اشعار ازنظامي و مولوي ؛حافظ ؛سعدي وعراقي است
140035 بازدید
255 بازدید امروز
548 بازدید دیروز
3455 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian