×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

پرندهء آتش

× تاريخچه پروازواينكه آدمي به چندصورت پروازميكند
×

آدرس وبلاگ من

ashiyaneh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ahamed

آسيب شناسي ترس

آسیب شناسی ترس کیفیات ترس: ترس قوای عقلانی،شهوی وقاهره انسان را تحت تاثیر خود قرارمی دهد.هرقدر،میزان ترس بیشتر باشد،به همان نسبت کارکرد قوای مذکورضعیف ترمی گردد.با بروز ترس منفی،محافظه کاری انسان بیشترمی گردد.باوقوع هراس نمی توان ازقوه عقل خویش بهره کافی برد.اموری چون:مدارا،تحمل،صبر،تبعیت وحفظ وضع موجود پیوند وثیقی با ترس دارند.فرد باغلبه ترس،نیروی عقل ،آزاد اندیشی وشکوفایی خودراازدست می دهد.غرایز،علائق وقوای نفسانی نیز تحت تاثیر ترس به درجه متنازلی افول می یابند. کنترل غرایز درونی با وجود ترس امری عادی است.اگر ترس نباشد،مراقبت ازامیال وغرایز نفسانی سخت ترمی شود وانسان ها به حقوق دیگران تجاوزمی کنند.قوه غضبیه نیز تحت تاثیرترس قرارمی گیرد.بشردرسایه قوه غضبیه بردیگری چیره می گردد،ازاموال وحقوق خویش محافظت می کند وخواسته های خودرا عملی می سازد.اما کارکرد این قوه نیزبا بروز ترس شدید،ضعیف ترمی شود. مبانی ترس ترس یکی ازویژگیهای مشترک همه جانداران است.حتی گیاهان نیز با ترس مواجه می شوند.هیچ کس نمی تواند ادعا کند که ازهیچ کس وهیچ چیزی نمی ترسد.ترس یک امر طبیعی است که درسرشت موجودات زنده نهاده شده است.چرا موجودات می ترسند ومبانی آن چیست؟ یکی ازمبانی اساسی ترس "نگرانیِ ازدست دادن چیزی یا کسی " است.انسان ها ازاینکه چیزی،موقعیتی یا کسی راازدست بدهند،می ترسند.ازدست دادن مقام،موقعیت،دارایی،دوست ومانند آنها امردشواری است و هر کسی نمی تواند نسبت به آن ها بی تفاوت باشد.به همین دلیل،ترس ازفقروازدست دادنِ فرصت های اقتصادی،موجب می شود که اشخاص به حفظ موقعیت موجود بیاندیشند.درواقع،محافظه کاری ازراه های مقابله با این گونه ترس هاست. مبنای دیگر ترس جهل است.جهل نقش زیادی درترس انسان ها دارد.اگرکسی نسبت به وقوع حوادث عالم جاهل باشد،گرفتارترس می شود.جهل عین تاریکی است وانسانی که درتاریکی قراردارد،به دلیل فقدان آگاهی با معضل ترس مواجه می شود.بیداری ،هوشیاری وآگاهی نسبت به موقعیت های گوناگون ترس انسان را فرومی ریزد.اگرمنبع ترس آشکارشود،انسان ترس خود رابا توجه به اثرگذاری آن مدیریت می کند.جاهل ازمدیریت ترس خویش عاجز است وبه همین دلیل،نمی تواند برترس خود غلبه کند.انسانی که نمی داند پشت دیوارچه چیزی قراردارد،خوف ونگرانیش بیشتر می گردد.اما با آگاهی برمنبع ترس به راحتی می تواند ازعهده آن برآید. جهل ازجهات دیگر نیز ترس افزاست،چرا که جاهل به دلیل ناتوانی ازحل مشکلات خویش گرفتار ترس می گردد.اگر دانایی مظهر توانایی است ،جهل نیز مظهر ناتوانی است.گره گشایی ازمشکلات به علم ودانایی وخردورزی میسرمی گردد.این درحالی است که جهل ازعوامل گرفتاری درچاه ویل مشکلات است.به همین دلیل،مشاهده می شود که جوامع عقب مانده ازحل معضلات جامعه خویش ناتوانند .آنهابه جای برنامه ریزی دانایی محورانه به فرافکنی ونسبت دادن ریشه های عقب ماندگی به بیگانگان ودشمنان می پردازند.معمولا،این نوع فرافکنی ها ونسبت های انحرافی جزدوام فقر،بیچارگی وعقب ماندگی فایده ونتیجه دیگری ندارد. مبنای دیگرترس ضعف است.انسان ضعیف دربند ترس گرفتاراست.برای اینکه او،به قول شاعر می داند که باید قوی باشد تاازدست اقویا وزورمندان رهایی یابد: برو قوى شو اگر راحت جهان‏طلبى كه در نظام طبيعت ضعيف پامال است ضعف،سستی،خانه نشینی وزمین گیرشدن ازاسباب ترسند،چراکه درنظام طبیعت ضعیفان زیرپای قدرتمندان پایمالند.اگر جامعه ای بخواهد لباس ترس را از تن خود بیرون نهد،باید ابتداضعف خودرادرمان کند.زورگویی دربسترضعف به وجود می آید.اگر ضعف نبود،زورگویی وستم گری نیز نبود.متاسفانه،تاضعف وجود دارد،ستم گری،حق کشی ونقض حقوق شهروندی نیزخودنمایی می کند.امابایددانست که گره های کورضعف با تمسک واهتمام به اموری چون:دانایی محوری،گسترش علم وآموزش، همبستگی ،کاروتلاش ،مردمسالاری،رعایت حقوق شهروندی ومدیریت سالم گشوده می شود. اوهام وخرافات نیزمبنای دیگر ترس است.اوهام وخرافات بخشی ازباورهای فرهنگی واجتماعی جوامع راتشکیل می دهد.درون مایه خرافات،اموری چون: ترس،وابستگی وباورهای غلط است.اعتقاد به زیان رسانی موجودات نامرئی ازقبیل:جن،دیو،آل،لولو،شیطان،بختک و...همراه با ترس ونگرانی بخشی ازخرافات جوامع راتشکیل می دهد.باوربه جن زدگی وشیطان زدگی درفرهنگ ها وباورهای دینی مردم دیده می شود.عقاید خرافی ،ترس رادرقلوب مردم جای می دهد وبه بیگانه سازی شخصیتی آنان دامن می زند.جامعه خرافی نمی تواند درست بیاندیشد وباورهای خودراازانحرافات رهایی بخشد.خرافات مانند موریانه باورهای سالم مردم را معیوب می سازد وجامعه رابا مشکلات معرفتی مواجه می کند.گاهی ،خرافات لباس دینی وتقدس می پوشدوبرمعضلات اعتقادی جامعه می افزاید.تغییراوهام وخرافات کاردشواری است وبدون آموزش وروشنگری نمی توان برآن ها فائق آمد.گرایش جامعه به اموری چون:تسخیرجن،طالع بینی و شیطان پرستی کارتربیتی آن راسخت ترمی کند.اعتقاد به اینکه موجوداتی درپی انحراف وآسیب رسانی دائمی آنها هستند،به هراس مردم کمک می کند. مبنای دیگر ترس واقع بینی است. گاهی ترس کمک می کند که فرد ازآسیب های زیادی نجات یابد.خواه وناخواه اموری چون:تبعیض ،بی عدالتی وناهنجاری های گوناگونی درجوامع وجود دارد.اگرافرادنسبت به این ناهنجاری ها بی توجه باشند واززیان های احتمالی آنها نهراسند،با آسیب های بیشتری روبرومی گردند.بنابراین،نتیجه بیباکی ،تهورونترسی مطلق تحمل زیان است وبس. آثاروعوارض منفی ترس محافظه کاری؛ محافظه کاری ازمهمترین عارضه های ترس است.انسان ها برای اینکه موقعیت خودراازدست ندهند،به محافظه کاری رومی آورند.محافظه کاری کمک می کند که فرد بارعایت وضع موجود وعدم تلاش برای تغییرآن موقعیت خودراحفظ کند. سیاست حفظ وضع موجود واحترام به آن به معنای سیاست عدم تغییر تلقی می شود.استراتژی حفظ موجود به این معناست که فرد نه گامی به پیش می نهد ونه به پس؛تنهابه ثبات وضع موجود می اندیشد .درمحافظه کاری مصلحت اندیشی بیشتری دیده می شود.شخص محافظه کار مطابق مصلحت وحفظ منافع خویش قدم برمی دارد واعلام موضع می کند،چرا که ازتغییروضع موجودوازدست موقعیت خود هراسان است وبه همین دلیل تلاش می کند به هربهایی موقعیت خودراحفظ کند. بنابراین،فرد محافظه کارخطرپذیرنیست ونمی خواهدکارهای خودرا با ریسک دنبال کند ،چرا که ازوقوع خطرهراسان است.اینگونه افراد،نمی توانند درامورخویش شجاعت وکلان نگری داشته باشند.رضایت به وضع "بخورونمیر" با وضع اینجورانسان ها وجوامع سازگاری بیشتری دارد.جامعه ای که ازهرگونه ضرری گریزان است نمی تواند رشد متعالی داشته باشد ودرنظام اجتماعی خود تحول ودگرگونی ایجاد نماید. ازدست دادن عزت نفس؛ آدم ترسوعزت نفس ندارد.او نمی تواند ازشخصیت واقعی خود حراست نماید،عزت نفس خودرارعایت کندوشخصیت وزین ومتینی داشته باشد. بزدلی عیب بزرگ شخصیتی است.بزدل نمی تواند شخصیت متعادلی داشته باشدوتزلزل ،لرزش ونوسان ازویژگی های بارز اوست.آنکه بزدل است ثبات نداردومدام قبله خودراعوض می کند. متاسفانه،بسیاری ازانسان ها برای حفظ منفعت خویش عزت نفس خودراازدست می دهند وگرفتار چند شخصیتی می شوند.حرص ،طمع و منفعت گرایی عزت نفس انسان را ازبین می برد.فرصت طلبی وآزمندی دوعامل مهم ازدست دادن عزت نفس است.آنکه ابن الوقت است ونان را به نرخ روزمی خورد،نمی تواند شخصیت وزین وباثباتی داشته باشد.چنین افرادی همانند سوسمارآفتاب پرست مدام رنگ را خودراعوض ومدارزندگی خویش را برمبنای منفعت تنظیم می کنند. شوربختانه،برخی ازافراد برای دو روززندگی همراه با رفاه بردگی دیگران را پذیرامی شوند وعزت نفس خودرا پای خوکان می ریزند.چنین افرادی، با ازدست دادن عزت نفس ،استقلال وجایگاه انسانی خودرا نیزازدست می دهند. بی اعتمادی؛ بی اعتمادی ازمشخصه های ترس وهراس است.اگر جامعه ای زندگی سیاسی،اجتماعی ،اقتصادی وفرهنگی خودرابرمدارترس بنیان نهد،با عارضه بی اعتمادی مواجه می گردد.ترس خوره اعتماد عمومی است.بی اعتمادی درجایی به وجود می آید که انسان ها زندگی خودراباترس ولرز اداره می کنند. درجامعه ای که صداقت ،آزاد اندیشی وشفاف سازی اطلاعات وجود ندارد،بی اعتمای رشد سریعی می یابد ودرخت آزادگی ،اعتماد،راستی وعدالت راریشه کن می کند. اگرچرخ جامعه ای برمداربی اعتمادی حرکت کند،آن جامعه با مشکلات عدیده ای روبرومی گردد.اعتمادازنیازهای بنیادی هرجامعه است .بدون داشتن اعتماد نمی توان جامعه ای سالم وبانشاط داشت.حاکمیت ترس،اعتمادعمومی راکم رنگ ترمی سازد.درچنین جامعه ای، مردم ازسایه خویش نیزمی ترسند.جامعه ای که از بی اعتمادی رنج می برد،نمی تواند زندگی آرام وامنی داشته باشد. وابستگی؛ یکی ازمیوه های تلخ ترس وابستگی است.ترس جامعه ازاینکه نتواند به روی پای خود بیاستد ومشکلاتش راحل کند،به وابستگی آن منجرمی شود.اموری چون:وابستگی،بی هویتی وازدست دادن استقلال دربسترترس ،جهل،تنبلی وبی عاری تحقق پیدامی کند. یکی ازمشخصه های کشورهای عقب مانده وابستگی اقتصادی،فرهنگی،صنعتی وعلمی آنان است.جامعه وابسته نمی تواند خوداتکایی داشته باشد وبه شایستگی ،برتری واستقلال خویش بیاندیشد.درچنین جامعه ای ،روح ابتکار،خلاقیت،نواندیشی وتولید مستقل وجودندارد،بلکه هرچه دارد ازدیگران است که با فروش منابع زیرزمینی وخرید تولیدات صنعتی کشورهای مستقل تامین می گردد. درجامعه وابسته به اموری چون:تحقیق،تلاش علمی،توسعه آموزش وایجاد مراکزپژوهشی مبتکر ومولد اهمیت چندانی نمی دهند.چنین جامعه ای، عریان ازپژوهش وکارمولد وابتکاری است.نوگرایی درآن دیده نمی شود ومحصولات کشورچیزی جزمحصولات کشورهای دیگرنیست. لازم به ذکر است که قطع وابستگی جوامع به طورکامل ممکن نیست.چرا که آنها به یکدیگر نیازمندند ونمی توانند به تنهایی همه نیاز های خودراتامین کنند.بنابراین،منظورازآن ،داشتن استقلال عمل فکر و برنامه ریزی است. کندی رشد؛ رشد ازویژگی های بارزانسانی است.صحبت کردن ازرشد فکری ،اخلاقی ،معنوی ومعرفتی درمورد حیوانات بی معناست ،چرا که آنان فهمی ازآن ندارند وازاین قابلیت بی بهره اند.اما جامعه انسانی می تواند به رشد معرفتی واخلاقی و...برسد. یکی ازآثار شوم ترس ، کندی میزان رشد انسان هاست.اگر درجامعه ای ترس حاکم باشد،میزان رشد فکری ،معرفتی ،شخصیتی واخلاقی آن جامعه کند می شود.باایجاد هراس می توان ازرشد جامعه جلوگیری کرد،چرا که گسترش هراس،تروروهرج ومرج درجامعه ازمیزان رشد آن به شدت می کاهد. رشد شخصیت فکری ومعرفتی جامعه درشرایط عاری ازترس تامین می شود.ترس زیاد قدرت درست اندیشیدن راازانسان سلب می کند .این درحالی است که بدون داشتن اندیشه،معرفت و روشنگری نمی توان رشد جامعه راسرعت بخشید. اگر جامعه ای می خواهد ازرشد کافی ،موزون ومتعادلی برخوردارشود،چاره ای جزاحترام به آزادی بیان ونشر،ایجاد نهاد های مدنی ،فکری،معرفتی ،برقراری دموکراسی وحقوق شهروندی،رعایت عدالت وحفظ کرامت وشخصیت انسانی ندارد.درمحیط ترس وارعاب نمی توان به رشد متعادل وهمه جانبه اندیشیدوازکرامت وعزت نفس انسانی حمایت کرد. کین ونفرت؛ ترس وارعاب تعامل وتعادل جامعه رابه هم می ریزد.درجامعه وحشت زده نمی توان به آرامش ،معرفت ومعنویت دل بست.افزایش کین ونفرت ازمشخصه های بارزجوامع گرفتارترس وهراس است.چگونه می توان با وجود حاکمیت رعب وهراس جامعه ای عاری ازکین ودشمنی داشت.رعب وترس تعادل جامعه را ازبین می بردومردم رابحران زده وبی قید وبند بارمی آورد.درچنین جامعه ای ،نباید درانتظارارتقا سطح مسئولیت ،اخلاق ،دوستی ومهرورزی مردم بود.یکی ازمعیارهای خوب یک جامعه سالم، افزایش مهر ورزی،نوع دوستی وحس مسئولیت مردم آن نسبت به یکدیگراست.درچنین،جامعه ای میزان کین ،دشمنی، تفرقه، ترور،نفرت وزورگویی به حداقل خود می رسد،مردم به حقوق یکدیگر احترام می گذارند،کارها با همدلی وهمبستگی حل می شود،ازافراد ناتوان وضعیف امری گره گشایی می شود وآزادی مردم دربیان نظرودیدگاه خویش بارعایت نزاکت واخلاق تامین می گردد. افزایش ناامنی؛ درجامعه محکومِ ترس وهراس فشارهای روانی مردم بیشتر می شود.درچنین جامعه ای، بحران فکری وناامنی افزایش می یابد،مردم ازیکدیگرمی ترسند وبا آشوب های فکری وخیالی فراوانی مواجه می شوند. جامعه ناامن نمی تواند آرامش داشته باشد،زیراکه رفاه وآسایش بدون امنیت قابل توجیه نیست.ناامنی هزینه های جامعه را به شدت بالامی بردواستفاده ازقفل وزنجیر، حصارو بارو وهزینه های امنیتی دیگرافزایش می یابد.مردم درمحیط ناامن نمی توانند خانه وکاشانه خودراترک کنند وبا خیال راحت به مسافرت بروند.درچنین جامعه ای ،دزدی،کیف قاپی،آدم ربایی،هرج ومرج ،کلاه برداری،جعل وتجاوز به جان ،مال وحقوق مردم بیشتر می شود. درجوامع ناامن ،دولت ها مجبوربه استخدام بیشتر پلیس می شوند ومنابع عمومی کشورراخرج کارهای پلیسی می کنند.این درحالی است که باشناختن وحل ریشه های ناامنی ،انجام فعالیت های فرهنگی ،اجتماعی واقتصادی می توان هزینه های زاید کشورراکاهش داد.همچنین،ازهزینه های دادگستری، امنیتی،انتظامی وبازرسی کاست. آزمندی ؛ یکی ازآثارترس آزمندی است.آنکه ازفقروبدبختی می ترسد،مدام بردارایی خویش می افزاید.آدم حریص همیشه نگرن ازدست دادن دارایی خویش است وبه همین دلیل،تلاش می کند باانباشتن ثروت برترس احتماعی خود فائق آید. خیلی ازافراد با وجود برخورداری ازدارایی وامکانات زیاد گرسنه اند ومیل دارند که باافزودن مدام برثروت خویش گرسنگی وتشنگی خودرابرطرف کنند.این درحالی است که حرص ،ولع وخست سبب عدم تعادل شخصیتی افراد می گردد.آنکه حریص است نمی تواند شخصیت متعادلی داشته باشد،چرا که فکر می کند که با انباشتن ثروت به توانگری می رسد وبرترس مجهول خود غلبه می کند.درحالی که به قول سعدی توانگری درقناعت است نه حرص وآزمندی : قناعت توانگر کند مردرا خبرکن حریص جهانگرد را دروغ وریا؛ دروغ وریا دوصفت اخلاقی زشت انسانی اند که درمحیط های رعب وترس رشد می یابند.درکشورهایی که حقوق شهروندی رعایت می شود،آزادی بیان ونشروجوددارد.دذچنین کشورهایی،زندان ها تنها برای نگهداری افراد ناهنجارومتعدی به حقوق مردم مورد استفاده قرارمی گیرد وازمیزان دروغ وریا کاسته می شود.نفاق درمحیط های ناامن وهراس بیشترمی گردد.اگر کشوری می خواهد جامعه ای پر از صداقت،صفاودوستی داشته باشد،چاره ای جز رعایت حقوق شهروندی ،کاهش رعب وهراس،گسترش آزادی بیان ونشرودموکراسی ندارد.اگر دروغ "راس کل خطیئه" است،باید برای داشتن جامعه ای عاری ازدروغ وریا برنامه ریزی کرد وریشه های آنها راشناخت وازبین برد. شوربختانه،آثارزیانبارتملق،چاپلوسی ،دروغ وریا بسیارزیاد است،ازجمله آنکه جلورشدوتوسعه متوازن کشوررامی گیردوبه فقروبدبختی جامعه دامن می زند. اما درجامعه ناسالم ،اینگونه صفات اخلاقی زشت رشد قارچ گونه ای می یابند وجامعه راازدرون ازمعنویت وسجایای اخلاقی تهی می سازند.به هرحال،جامعه ای که گرفتار ریاونفاق است،نمی تواند آرامش وامنیت فکری واخلاقی وروانی کافی داشته باشد. زورگویی؛ ترس با زورگویی پیوند وثیقی دارد.هرجایی که زورگویی،ظلمت وحق کشی حاکم است،ترس نیز درآنجا حاکم است،چرا که بدون زورگویی ونشان دادن دندانِ قدرت دلیلی برترسیدن وجود ندارد. معمولا درمحیط آزاد اندیشی زمینه ای برای زورگویی دیده نمی شود.این درحالی است که درجامعه ای که بازوروقلدری اداره می شود،زندگی مردم با ترس وهراس همراه خواهد بود.نظام تک سالار با زورگویی وستمکاری ترس رادردل مردم حاکم می کند ومردم شجاعت ،آزاد منشی واستقلال فکر ونظرخودراازدست می دهند.درواقع،اگرترس وزورگویی نباشد،دوام حکومت غیردموکراتیک ممکن نخواهد بود.ترس محصول عمده مزرعه استبداد وزورگویی است. اگرکشوری می خواهد که جامعه ای سالم ومدنی داشته باشد،راهی جزهموارکردن زمینه های مردم سالاری وحقوق شهروندی درجامعه ندارد.با حاکمیت دموکراسی بسترهای زورگویی و ترس نیزازبین خواهد رفت. فقر؛ یکی ازعوارض مهم ترس شیوع فقرودرماندگی است.اگر مردم جامعه ای با ترس زندگی کنند،نمی توانند خلاقیت،ابتکارورشد معقول ومتوازنی داشته باشند.ترس روحیه شجاعت وآزاد اندیشی واستقلال راتحت تاثیرخودقرارمی دهد.بزدلی وهراس با فقروعقب ماندگی ارتباط مستقیمی دارد.اگر آزادگی واستقلال جامعه ای ازبین برود،نمی تواند راه های علمی واثرگذاری را برای حل گره های اقتصادی جامعه ورفع فقرپیشنهاد دهد. کلان نگری وآزادگی درقاموس ترس نمی گنجد .افراد ترسو نمی توانند سیاست کلان نگرانه ونواندیشانه ای داشته باشند .اگرجامعه ای می خواهد رشد متوازنی داشته باشد،چاره ای جز غلبه برترس خویش ندارد.افرادی که ازترس بیکاری وبرکناری دیدگاه خودرابیان نمی کنند،نمی توانند برفقروبدبختی خود غلبه کنند،چرا که دراین فضایی باید به درآمد "بخورونمیر"قناعت کنند ودم درنیاورند. خرافات؛ معمولا جامعه ترسو به خرافات علاقه ودلبستگی بیشتری نشان می دهد.وقتی انسان ها از پیداکردن راه های درست حل مشکلات عاجز می شوند،به اموری چون خرافات رومی آورند.اگر مشاهده می شود که درمیان جوامع آفریقایی خرافات بیشتر است،به این دلیل است که آنان ازیافتن راه های علمی و موثر برای گره گشایی ازمشکلات خویش ناتوانند. خرافات محصول دوعامل ترس وجهل است.حاکمیت های زر،زوروتزویرازگسترش خرافات درجامعه خوشنود می شوند ورشد آن ها را عامل موثری برای فراموشی درماندگی ها ،سختی ها،ناهنجاری های اجتماعی مردم وعدم توقع آنان ازحکومت می دانند. انواع ترس ترس مثبت؛ ترس همیشه امری منفی نیست ومی تواند دارای آثار مثبتی نیز باشد.ترسی که حاصل حزم ،احتیاط، دوراندیشی،عقلانیت، کاهش ضرربیشتر،آینده نگری،بردباری،مداراومدیریت باشد،نمی تواند منفی ارزیابی شود. ترسی که به انسان فکر بدهد،خلاقیت بدهد،اعتماد بدهد،نمی تواند منفی تلقی شود.انسان ها با پیشگیری ازجرم وناهنجاری های اجتماعی برمشکلات خویش فائق می آیند.پیشگیری ها نشان دهنده وجود نوعی ترس است اما ترسی که با دوراندیشی ،آینده نگری وخردورزی همراه است. بسیاری ازفعالیت های نظامی،انتظامی وقضایی کشورهابه خاطرترس ازوقوع خطرات وآسیب های جدی ترانجام می گیرد.باترس ازخطر،امر پیشگیری ازضرروزیان مطرح می گردد.جوامعی که به عوارض خطرات وآسیب های اجتماعی وطبیعی اهمیت نمی دهند با ضررهای بیشتری روبرو می شوند.منع ارتکاب اعمال زشت،بدآموزی های اجتماعی،مهارناامنی هاوبیماری ها وپیشگیری ازآسیب های اجتماعی بدون تدبیر،آینده نگری وآزاد اندیشی میسرنیت. ترس توام با حزم ودقت به زندگی انسان ها معنامی بخشد.این درحالی است که تهوروبیباکی انسان ها را با خطرات وآسیب های غیرمنتظره ای مواجه می سازد.واقعیت این است که دست بالای دست بسیاراست وکسی که نسبت به این امرواقف نباشد،نمی تواند مناسبات خودراطوری تنظیم کند که زیان نبیند. ترس ازدشمن موجب ایجاد همبستگی افراد همسود می گردد.آنانی که دشمن مشترک دارند،دردفاع ومقابله با دشمن به وحدت وهمبستگی رومی آورند وبردشمن غدار پیروز می می شوند. ترس ازبیماری سبب رعایت بهداشت ،گسترش بیمارستان،درمانگاه ،بیمه ومانند آنها می شود.اگر انسان ها توجهی به بیماری نمی کردند،با مشکل مرگ زودرس مواجه می شدندودرطول زندگی خود بارها بیمارمی شدند. ترس ازسیل ،زلزله ،سرما وگرما سبب برنامه ریزی های پیشگیرانه وساخت سدها وبناهای مقاوم می گردد.اگر مردم توجهی به عوارض سیل ،گرما ،سرما و... نمی کردند،با سختی های زیادی مواجه می شدند. ترس ازمجازات الهی ،زندان ،اعدام ،انتقام ،قصاص ومانند آنها نیزسبب توجه ودقت نظرافراد نسبت به آثارمنفی تجاوز به حق الله وحق الناس می گردد وبه سالم زیستی وقانون مندی آنان می انجامد. ترس منفی؛ درمقایسه با ترس مثبت،ترس منفی با عقلانیت،تدبیر،فکر،برنامه ریزی ،حقوق شهروندی ومانند آنها میانه ای ندارد.این ترس باتجاوز،خرافات،بدکاری،نقض حقوق شهروندی ،ترک خوبی ها،ازدست دادن منافع ،زورگویی،بیچارگی و...همراه است. باید شرایطی درجوامع ایجاد گردد که ریشه های ترس منفی ازبین برود.با بودن عوامل ترس منفی انسان ها نمی توانند زندگی آرام وراحتی داشته باشند.درچنین موقعیتی ،رعایت حقوق شهروندی معنای خودراازدست می دهد . عوامل موثردر ترس آدمی ترس طبیعی؛ ترس طبیعی ترسی است که به عامل انسانی وابسته نیست،بلکه عامل آن طبیعی وغیربشری است.معمولا این نوع ترس شامل همه افراد می شود.ترس ازحیوانات درنده،زلزله،سیل، بلندی،تاریکی ،گرسنگی ،پیری،هواپیما ،مرگ وتنهایی نمونه هایی ازترس طبیعی هستند. انسان ها می توانند ازمیزان ترس های طبیعی بکاهند.ایجاد محیط های حراست شده برای حیوانات ،ساختن بناهای مقاوم درمقابل زلزله،ایجاد سدوسیل بند،روشنایی برق مسیرهای عمومی دراوقات تاریکی،زندگی جمعی وتشکیل خانواده و... ازراه های کاهش اینگونه ترس هاست. اما دراین میان جلوگیری ازپیری ومرگ کارعبثی است.هرکس دوست دارد که زندگی لایزالی داشته باشد.این درحالی است که خدواند بشررا طوری خلق کرده است که نمی تواند عمرجاویدی داشته باشد.دراین میان،باید پذیرفت که با وجود عدم امکان زندگی بدون مرگ ، می توان بارعایت اصول بهداشت روانی وجسمانی تا اندازه ای برمیزان عمرخویش افزود. قدرت؛ قدرت ازعوامل مهم موجده ترس است.عظمت مقام وتاثیرگذاری آن برزندگی افرادِ مادون امری معمول است.برندگی وگیرایی قدرت بسیارقوی است وبه شدت زندگی انسان ها راتحت تاثیرخودقرارمی دهد.هرچه قدر مقام افراد بالاتر باشد،به همان نسبت اثرگذاری آن بیشتر می شود.افراد قدرتمند با استخدام نیروی دیگران به میزان اقتدار خویش می افزایند. اگر فرد قوی رفتار درست ومنصفانه ای نداشته باشد،زندگی افراد وابسته ومطیع بسیارسخت می شود.ترسِ ازدست دادن منبع درآمد ،برکناری ازکاروازدست دادن موقعیت به عدم تعادل رابطه قوی وضعیف منجرمی شود.معمولا،افراد قوی تر شیفته قدرت خویش می شوند و ازذلت وبندگی دیگران خوشنود می گردند. دراین میان،افرادبزرگواری چون پیامبران ،ائمه اطهار،حکیمان وعرفای الهی هستند که قدرت ،پول ومقام خویش رادراه خدمت به دیگران واکرام افراد ضعیف ترهزینه می کنند.آنان افراد شایسته ای هستند که مقام را امانتی بیش نمی دانند وازاین امانت الهی درجهت احیای حق ،عدالت ،رفعت اخلاق ومعنویت استفاده می کنند.انسان ها با قرارگرفتن درکنار اینگونه افراد احساس امنیت ،آسایش وراحتی می کنند. ترس اززندان ومجازات؛ ترس اززندان وکیفرهای دیگر دررفتار انسان ها تاثیرمتفاوتی می گذارد.برخی ،با ترس ازمجازات ومحکومیت راه درست وقانون مند را درپیش می گیرند وبه زندگی انسانی وسالم رومی آورند.در مقابل ،عده ای دیگر،برای گرفتارنشدن دربند عدالت جرایم وگناهان خویش رابا نهان کاری ،فریب ودغل انجام می دهند.اما چقدربهتر است که انسان ارزش وقدرخویش رابداند وازهرعاملی که با شان او سازگارنیست،پرهیز نماید.چرابایدانسان به جای اجتناب ازبدی وشرارت به بی عدالتی ،ظلم وتجاوز به حقوق دیگران بیاندیشد. ترس ازفقر؛ انسان ها همیشه ازفقرمی ترسند،چرا که رنج دردناکی رابرآنان تحمیل می کند.برخی ،ازترس فقر فرزند خودرا به کوچه می گذارند،می کشند وبه زباله دان می اندازند.این گونه اشخاص ازخداوند متعال ولطف وفضل او بی خبرند.خداوند به صراحت می فرماید که فرزندان خودراازترس فقرنکشید،برای اینکه من شما وآنان را روزی می دهم واگر مرتکب این کارشوید،خطای بزرگی باشد:"ولا تقتلوا اولادکم من خشیة املاق نحن ارزقکم وایاکم ان قتلهم کان خطا کبیرا(اسراء،30) افراد باید به جای ترس ازفقروارتکاب اعمال خلاف،درزندگی خود آینده نگری وبرنامه ریزی داشته باشند وبرمشکلات خود فائق آیند. ترس ازخدا؛ برخی ازمردم راه رهایی ازخدارا انکار آن بزرگ می دانند.خداباوران نیزرفتاردوگانه ای دارند.بعضی ،ترس ازخداوند را به عنوان فضیلت وراه رسیدن به بهشت می شمارند وپاره ای دیگر،دلیلی برداشتن ترس ازآن حضرت نمی بینند.ازدیدگاه آنان ،ترس ازخداوند برای طالبان بهشت است.این درحالی است که مومنان عارف عاشق خدایندوازآن حضرت نمی ترسند.این دیدگاه معقول می نماید.چرابایدازخدای رحیم ،رحمان ورئوف ترسید،مگرخداوند موجود ترسناکی است.این ظلم است که فرد مومن ،عاشق وعارف ازمعشوق خویش بترسد وبه خاطرترس ازاو مرتکب خلاف نشود! سعدی دربیان جایگاه خداترسی می فرماید: خداترس رابررعیت گمار که معمارملک است پرهیزگار اما سوال است است که معنای آیه :"فلاتخشواالناس واخشون"(مائده،44) که می فرماید:ازمردم نترسید وازمن بترسید،چیست؟ به نظرمی رسد خشیت الهی با خوف ازمردم متفاوت است.درخشیت الهی آن‏چنان هیبت و عظمت خداوند در قلب بنده ورود دارد كه تا تصور یك گناه در قلبش پیدا می‏شود، این خشیت گناه را عقب می‏زند: "وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّه" و جز خدا از احدی نمی‏ترسند. (احزاب ،39) .مومن درعین ترس ازخداوند به او عشق می ورزد واورا پشت وپناه خویش می داند،ازاویاری می جویدوحرف دلش را به اومی گوید. آری،ترس مومن ازاین است که درپیشگاه خداوند شرمنده شودومرتکب گناهی بزرگ گردد!این درحالی است که اومی خواهد بنده اش پاک وسالم باقی بماند.چگونه ممکن است که خدابه بنده خویش عشق بورزداما ترس مطلق رادردل او جای دهد. بی تردید، ترس ازخدا نه به معنای ترس ازعذاب ونه به مثابه ترس ازیک موجود وحشت آور است.بلکه به معنای ازدست رفتن موقعیت بنده درنزد خداوند است.آنکه بدی می کند خواه به خداوند وخواه به بندگانش،جایگاه وارزش خودرانزد او ازدست می دهد وخیلی سخت است که انسان این موقعیت را به راحتی ازدست بدهد وازاین وضعیت نترسد. بدیهی است تنها مومنان هستند که قدراین موقعیت را می دانند وازاین که آن راازدست بدهند،هراس دارند وعذاب جهنم درمقابل این فقدان عظیم امری جزئی وحاصل اعمال خود فرد است وبس! فردوسی می گوید: بدونیک داندزیزدان پاک وزاو دارد اندر جهان ترس و باک ترس ازنفرین؛ لعن ونفرین به معنای انتشارانرژری منفی نفرین کننده علیه شخص دیگراست.نفرین درمورد بدی های انسان ها معنا پیدا می کند.دراین دنیا انرژی های مثبت ومنفی منتشرند.انرژی منفی درقالب بدبینی ،نفرین،لعن،حسادت،غیبت،سخن چینی ومانند آنها درنزد انسان ها تبادل می یابد.واقعیت این است که این نوع انرژی ها زندگی انسان ها را تحت تاثیرخود قرارمی دهند. بنابراین،باید تلاش کرد که با پرهیزازبدکاری وستم درحق افراد بی گناه ،ازتیررس نفرین ولعن آنان دورشد.وانگهی،خداوند نیزیارویاورستمدیدگان است وازآنان دربرابربدکاران پشتیبانی می کند.سعدی در ابیات زیرتاثیرنفرین افراد ستمدیده را به شکل زیبایی ترسیم می کند: نترسی که پاک اندرونی شبی برآرد ز سوز جگر یا ربی نخفته‌ست مظلوم از آهش بترس ز دود دل صبحگاهش بترس آری،آه مظلومان ودود دل آنان درنزد خداوند یاریگرمظلومان جایگاه ویژه ای دارد.چراباید به افراد بیچاره ستم کرد ومورد نفرین ودعای بد آنان واقع شد.صائب می گوید: ناله مظلوم درآهن سرایت می کند زین سبب درخانه زنجیردائم شیون است بدیهی است ،انسان های پاک نیز نمی توانند ازکنارستمکاری های افراد ظالم به راحتی بگذرند وهیچ واکنشی ازخود نشان ندهند.اگر پرده غفلت ازجلوچشم انسان ها برچیده شود، به جای نفرین وآه دل مظلومان، دعای خیرآنان را نصیب خود می سازند وازانتشارانرژی های خوب اثرگذاردردنیا وآخرت بهره می گیرند. ترس ازجنگ؛ متاسفانه جنگ نقش زیادی درهراس مردم دارد.یکی ازعوامل عمده تولید هراس وقوع جنگ های میان کشورهاست.درکنارجنگ کار هایی چون:منازعات قومی،ترور،وحشت افکنی،دعواهای دسته جمعی ، اختلافات مرزی، شبکه های قاچاق انسان،درگیری وبرخورد ومانند آنها نیز درایجاد هراس ونگرانی مردم تاثیرگذارند. همه جنگ ها ومنازعات آسیب های روانی زیادی به آرامش ،امنیت وهمدلی جوامع وارد می کنند.عصبی شدن ،درگیری عجولانه واسترس های روانی ازآثارجنگ هاس فرسایشی هستند.دولت ها باید توجه داشته باشند که راه های زیادی برای گره گشایی وحل اختلافات وجود داردوجنگیدن تنها راه حل مشکل آنان نیست. آثارروانی جنگ های بزرگ، سالیان درازی تداوم می یابد.گاهی ،نسل های بعد نیز متاثرازاین گونه منازعات وبرخوردها می شوند.نسلِ به وجود آمده دردوران جنگ،نسلی آفت زده ،افسرده ، عصبی، حساس،ناآرام ونامتعادل وبا معضلات روحی فراوانی گریبانگیر است. ترس روانی وشایعه ؛ یکی ازراه های ایجاد ترس شایعه است.گاهی تاثیرروانی شایعه به مراتب بیشترازعامل اصلی خطراست.دشمن با ایجاد جوروانی ورواج شایعه به اهداف خود می رسد. معمولا شایعه با اهداف خاص مادی ومعنوی رواج می یابد.گاهی ،باایجاد شایعه فروش جنسی رونق می گیرد.این درحالی است که اگر شایعه نبود کالای مذکور به فروش نمی رفت.گاهی،شایعه ای سبب مهاجرت ساکنان یک محل می گردد.به عنوان مثال،شایعه هجوم دشمن سبب ارزانی ساختمان های آن محل می شود وفرصت طلبان ازاین شایعه استفاده حداکثری می برند.به هرحال،شایعه کاربرد وسیعی دارد و ازآن متناسب بااهداف موردنظر، بهره گرفته می شود. رابطه ترس وعبادت سوداگرانه؛ عبادت برای انس ونزدیکی با خداوراهی برای ابرازدوستی وصمیمیت وارادت باحضرت دوست است.اما بسیاری ازمردم نه ازسرعشق ورزی،بلکه برای رسیدن به بهشت وبرخورداری از تنعمات آن عبادت می ورزند.این گنه عبادت ها سودگرانه است!چقدربهتر است که عبادت صرفا برای وصل به بارگاه ملکوتی آن بزرگ باشد. آنکه با ترک دنیا ومحروم ساختن خودازبهره های دنیوی زهد می ورزد وبه عبادت خدا مشغول می شود تا به بهشت رود،زاهد است.کسی که نه با زهدورزی وترک نعمات الهی،بلکه با عبودیت وبندگی به فکر جنات عدن وازواج مطهره است،عابد است وآنکه با معرفت ،عشق ورزی وآرزوی وصول به بارگاه ملکوتی به عبادت می پردازد،عارف است. اگرعابد وزاهد هم معرفت داشته باشند وعشق خدارادردل بپرورانند،همانند عارف می شوند. بنابر این ، فقط عرفان ومعرفت الهی است که رابطه انسان وخدا را ازسود اگری خارج می سازد. رابطه ترس واطاعت ترس واطاعت رابطه متقابلی باهم دارند.درست است که هراطاعتی ازسرترس نیست اما ترس نیز تاثیرزیادی دراطاعت پذیری انسان ها دارد.بسیاری ازافراد به خاطرترس ازمجازات ،عذاب،جریمه واخراج ازکارومانند آنها ازدیگران تبعیت می کنند. اگرترس نبود،طاعت،تبعیت وتقلید انسان ها جنبه عقلانی ومعرفتی پیدا می کرد.انسان ترسوازترس محرومیت ومجازات ازدیگری اطاعت می کند .این درحالی است که افراد شجاع با اهداف عالی تری ازدیگران اطاعت می کنند. رابطه ترس وعشق عشق وترس دریک گلیم نمی گنجند.اگر کسی عاشق است،چرا باید ازمعشوق خویش ترس داشته باشد!این درحالی است که گاهی ترس عاشق ازاین است که مبادامعشوقش اوراطرد کند ویا به مصیبتی گرفتار آید.مولانا درمثنوی خود چقدرزیبا گفته است: ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی نیشتررا بررگ لیلی زنی یعنی ارتباط معنوی عاشق ومعشوق به حدی است که بانیشترزدن رگ عاشق،دل معشوق به درد آید! اساس هستی برعشق وجاذبه نهاده شده است نه ترس وجدایی!ترس یک امر استثنایی است درحالی که رابطه خدا با بندگانش با عشق قابل تعریف است.بدون عشق ،جذبه ،اتصال ،معرفت ودوست داشتن دوام هستی بی معناست.رازخلقت آفرینش عشق ومهرورزی است. رابطه ترس وشیطان یکی ازوساوس شیطانی ترساندن بندگان خدا ازگرسنگی وفقراست.این درحالی است که گاهی خداوند بندگان خودرابا ترس،سنگی ونقص اموال،جان ها وثمرات می آزماید :" وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأْمْوالِ وَالأْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِين"(بقره،155) انسان نباید بی دلیل ازشیطان بترسد.اومی تواند با مراقبت ازنفس اماره وتقویت ایمان بروساوس شیطانی غلبه کند.درواقع،رسالت آدمی درکره خاکی بنده وارزندگی کردن است .بنابراین،بنده خوب خدا هیچ وقت به حقوق دیگری تجاوز نمی کند،اسیرنفس اماره نمی شود وحق جویی ورعایت عدل وداد رادرزندگی خود فراموش نمی کند. رابطه ترس وخودخواهی یکی ازنشانه های ترس خودخواهی است.آنکه فقط خودرادوست دارد،نمی تواند نسبت به منافع واموال دیگران حرص نداشته باشد.شخص خودخواه فقط به خود می اندیشد،هرچند که تلاش کند که خود خواهی خودرا پنهان کند تارازش برملا نشود. آنکه جزخود به فکر دیگری نباشد،نمی تواندفکر،عقیده و زندگی آرام وسالمی داشته باشد ودرعین حال،ازدیگران خوفی نداشته باشد.آدم خود خواه همه را به کیش خود می پندارد ونسبت به همه بدبین است ودرواقع،اساس ترس اورانیز این بدبینی وحب نفس افراطی تشکیل می دهد. ازطرف دیگر، فرد خودخواه حقیقتا تنهاست وتنهایی ترس می آورد.چنانچه،کسی دیگران راخالصانه دوست نداشته باشد،نباید انتظارداشته باشد که دیگران اورادوست داشته باشند. رابطه ترس وپنهان کاری ترس رابطه جدی با پنهان کاری دارد.بسیاری ازمسائل جامعه به خاطرترس ازفاش شدن آنها پنهان می ماند.دولت ها معمولا نشست های محرمانه دارند ومسائل نهانی رادر مجالس غیرعلنی موردبحث و بررسی قرارمی دهند. بسیاری ازدولت های مدنی تلاش می کنند باشفاف سازی امورازنهانی شدن آنها جلوگیری نمایند.رسانه های همگانی نیز می کوشند به شفاف شدن کارها کمک کنند.نهان سازی اطلاعات ، هزینه های عمومی جامعه راافزایش می دهد.این درحالی است که با شفاف شدن بسیاری ازآنها ازمیزان تجسس وپنهان کاری وهزینه های نگهداری داده ها کاسته می شود. رابطه ترس وبیماری ترس هم به کاهش بیماری کمک می کند وهم به افزایش آن.به این ترتیب که با رعایت اموربهداشتی وترس ازبیماری ها سلامت فرد وجامعه تامین می گردد وازسوی دیگر،متاسفانه،خودترس بیماری زاست،زیراکه خیلی ازافراد به خاطرعامل ترس وناراحتی گرفتاربیماری های روانی می گردند.آری،ترس ازآسیب های روانی ومادی موجودات خیالی،افراد تجاوزگروترسناک به بیماری روحی اشخاص دامن می زند. رابطه ترس ومنفعت یکی ازدلایل ترس ،خوفِ ازدست دان منفعت است.آنکه به منفعت چیزی نیاندیشد،دلیلی برای ترس او وجود ندارد.چه بسیارندکسانی که برای حفظ منافع خود، تن به ذلت ،تبعیت ،همکاری وغلامی دیگری می دهند.ترسِ ازدست دادن فرصت ها ومنافع درروان واندیشه افراد تاثیرمنفی زیادی می گذارد وخوی،رفتار ومنش آنان راتغییرمی دهد. رابطه ترس وخشم خشم ازعوامل مهم واثرگذاردرترس آدمی است.میزان ترس به درجه تاثیر آن بستگی دارد. خشم نماینده قوه قهریه هرموجودزنده است.حیوانات نیز با غرش وخشم خود برمخاطب خویش اثرمی گذارند.وجود این قوه درآدمی برای دفاع ازخود وایفای نقش بیشتر درجامعه ضروری است اما غضب بیجا، وقار،ارزش وجایگاه فردرازیرسوال می بردوبه اموری چون: زورگویی ،بی عدالتی ،حق کشی وتجاوز دامن می زند. ازدیدگاه الهی ،یکی ازنشانه های افراد متقی فروخوردن خشم ناروا وعفو بدی های مردم است" والکاظمین الغیظ وعافین عن الناس".اما واقعیت این است که بسیاری ازمردم ازاین صفت خدادی درجای خود استفاده نمی کنند.این درحالی است که با بهره گیری درست ازآن می توان ازحقوق وشخصیت خویش دفاع وازبی عدالتی ها وبدکاری ها جلوگیری کرد. راه های پیشگیری ورهایی ازشرترس منفی مدیریت ترس؛ مدیریت ترس به این معناست که انسان ها باید با بررسی وشناسایی عوامل ترس راه های غلبه برآنرا یاد بگیرند وبرآن چاره اندیشی کنند. برخی ازترس ها ریشه خرافی دارند ونباید به آنها اهمیت داد.ترس های خرافی منشا فرهنگی وذهنی وآموزه غلط دارند وتوجه به آنها برمیزان ترس آدمی می افزاید.ترس ازعوامل طبیعی مانند سیل،زلزله ،سرما وگرما ،قحطی و...با مراقبت ،پیشگیری وسرمایه گذاری های کافی قابل مدیریت است. ترس ازانسان ها نیز بخش اعظم ترس ها راتشکیل می دهد .اگر این قول الهی را درنظربگیریم که می فرماید:جزمن ازکسی نترسید،می توان تاحدودی برترس بشری غلبه کرد.بایدیاد بگیریم که بسیاری از ترس های بشری نه تنها مفید نیستند بلکه جلوی رشد ،ترقی وتکامل شخصیت ومعنوی افرادرا می گیرند. بی توجهی به واقعیت نیز برترس بشر می افزاید.بدین معنا که باید ازچیزهای ترسناک ترسید وراه های غلبه واجتناب ازآن ها راشناخت وبا علم ،فکر وبرنامه ریزی برای آنها چاره اندیشی کرد.بیباکی وتهورمطلق راه حل غلبه برترس نیست وممکن است عوارض وآسیب های فراوانی برافراد وارد آورد. آموزش؛ آموزش آسیب های اجتماعی وراه های دورماندن ازآنها نقش زیادی درمدیریت ترس دارد.بانهادینه کردن ارزش های انسانی،اخلاق،معنویت،معرفت ودرستکاری می توان ترس های منفی ومثبت را شناسایی ومدیریت کرد. آموزش باید ها ونباید ها ازراه های غلبه برترس است.اگرانسان ها کارهای خطرناک رابشناسند وبرای رهایی اززیان های آنها آموزش ببینند،می توانند ازمیزان ترس خود بکاهند.همچنین،باآموزش ضرورت های اجتماعی می توان بسیاری ازعوامل ترس رادرمان کرد. آموزش مراقبت های اولیه بهداشتی،اخلاقی،قانونی،نمایشی،فرهنگی،هنری،دینی و...ازوظایف همگانی است ودراین میان ،نهاد های دولتی وسازمان های مردم نهاد واندیشمندان وظایف سنگین تری بردوش دارند.استفاده ازواکسن های ضروری برای بالابردن دفاع بدن درمقابل بیماری های واگیرازمراقبت های اولیه بهداشتی است. آموزش حقوق شهروندی ،راه های استفاده ازانواع بیمه وضمانت سلامت کالا ها نیز ازراه های مهم مدیریت ترس است.با بیمه کردن خود می توان ترس ازبیماری رامدیریت کرد.باضمانت کالاهای خانگی وصنعتی نیز می توان امنیت وآسودگی خاطرخریداران را تامین کرد. باید به مردم یاد داد که چگونه ازحقوق خویش دفاع کنند؛بدون اینکه خوف وهراسی داشته باشند،چراکه باحاکمیت حقوق شهروندی ویادگیری هنجارهای اجتماعی ،قانونی ودینی امنیت وآسایش جامعه نیزتامین می گردد. آموزش همبستگی های اجتماعی نیزازراه های غلبه برترس های منفی است. با آموزش راه های همبستگی اقتدار،همدلی وپیوند های اجتماعی نیزفراهم می گردد.بابرقراری همبستگی اجتماعی، وفاداری افراد جامعه نسبت به یکدیگرنیز افزایش می یابد. تقویت بنیه دفاعی ازلوازم پیشگیری ازترس وهراس است.دراین میان،آموزش نظام وظیفه ازراه های عملی شاختن آن است.کشوری که به بنیه دفاعی خود اهتمام نورزد،باخطرات وپیامد های منفی زیادی مواجه می گردد. قناعت؛ قناعت یکی ازراه های خوب غلبه برترس است.آدم قانع با بی نیازی واستغنای خویش از شر ریا، چاپلوسی،تملق،دروغ گویی ،ذلت ودرماندگی رهایی می یابد.چقدرشاهانی بودند که به دیدارحکیمانی می رفتند وازآنان می خواستند که خواسته های خود را مطرح کنند اما آنان برقناعت واستغنای نفس خویش بسنده می کردند وبس! صرفه جویی وپرهیزازاسراف وتبذیرازراه های قناعت است.جامعه ای که بخواهد قناعت پیشه کند،راهی جز پرهیز ازتجمل گرایی ندارد.با صرفه جویی می توان برای آینده نیز برنامه ریزی کردومحتاج دیگران نشد.وامداردیگران بودن برترس آدمی می افزاید.آنکه تلاش کند که جزدرمقام ضرورت مدیون دیگری نباشد،سرافرازی ،علو وعزت نفس خودراحفظ می کند.با قناعت وصرفه جویی می توان به این مقام رسیدودرمقابل دیگران ذلیل وحقیرنگردید. عزت نفس؛ یکی ازراه های دورشدن ازترس رعایت عزت نفس است.چنانچه کسی نفس خودرا عزیز داردو در برابر هرچیزی وخواسته ای به ذلت وخواری تن ندهد،زمینه ای هم برای ترس او باقی نمی نماند.عزت نفس به استقلال شخصیتی فرد می انجامد.آنکه برای هرچیزی وابستگی نداشته باشد،مستقل باقی می ماند وعزت نفس خودرانیزحفظ می کند. آزادی ؛ یکی ازفایده های مهم آزادی های عمومی ونهادینه شدن آن ها درجامعه، کاسته شدن ازمیزان ترس ونگرانی درمیان مردم به ویژه اصحاب فکر وقلم ورسانه است.باگسترس آزادی بیان، نشروحریت ، میزان امنیت ،شفافیت اجتماعی وتبادل آزاد اطلاعات بیشتر می شود. ترس درفضای فاقد آزادی،شفافیت و مبادله آزاد اطلاعات فزونی می یابد.این درحالی است که درمحیط های شفاف وباز به میزان شجاعت وجرات افراددربیان نظرخودافزوده می شودوداده های مفید عمومی درحوزه های فرهنگی،جتماعی،سیاسی و اقتصادی به طورشفاف عرضه می گردد. با حاکمیت شفافیت ،رقابت وآزادی تبادل اطلاعات بشدت ازمیزان پول شویی ورانت خواری کاسته می شود وازاتلاف منابع عمومی واموال افراد جلوگیری می شود. عدالت؛ یکی ازراه های کاهش ترس منفی رعایت عدل وتوجه به مبانی وراه های عملی شدن آن است.با نهادینه شدن عدالت درجامعه،هرکس نسبت به حقوق وتکالیف خویش آشنا می گردد وترس انسان ها نیز فرومی ریزد.وجود ترس منفی درجامعه نشانه بی عدالتی وگسترش تبعیض درآن است. اگر درجامعه ای عدالت وحقوق شهروندی حاکم باشد،درآن صورت دلیلی بروحشت وهراس مردم باقی نمی ماند.با نقض حقوق شهروندان تبادل زر،زوروتزویر نیز بیشتر می شود ودرچنین موقعیتی،ادعای رعایت حقوق شهروندی ازسوی حاکمیت ،قدرت مندان وصاحبان سرمایه دروغی بیش نخواهد بود. تقویت فکری واخلاقی؛ تقویت فکری وروانی ضعف شخصیتی افراد راکمترمی کند.با مطالعه،آموزش،تمرین،ورزش،افزایش تجربه وحضورموثردراجتماع می توان به تقویت روحی ومعنوی وفکری خود پرداخت. شخصیت بشری با این نوع ازکارهای فکری وتربیتی تقویت وباثبات ترمی شود.معمولا میزان ترس افراد ورزشکار،آگاه ،اندیشمند ودارای نقش موثرتردرجامعه نسبت به سایرافراد کمتر است. نظم عمومی؛ وجود نظم درجامعه نقشه راه زندگی شایسته است.با برقراری نظم عمومی ،اخلاق حسنه وقانون مندی درمیان مردم رواج بیشتری می یابد و یکی ازنتایج بارزآن کاسته شدن ازمیزان ترس منفی مردم است.درجامعه قانون گرا ومنظم هرکس حق وتکلیف خودرا می داند ودلیلی برواهمه وهراس مردم باقی نمی ماند. آینده نگری؛ آینده نگری ازالزامات برنامه ریزی وسیاست گذاری دراموراست.کشورها با تعیین چشم انداز،سیاست های کلی وبرنامه های پنج ساله آینده جامعه خودراترسیم می کنند.اگر افراد حقیقی نیز برای آینده خودچشم اندازوبرنامه روشنی داشته باشند،دراین صورت موفقیت خودرامدیریت می کنندوبدین ترتیب،نگرانی ،ترس ونامنی خودراکنترل می کنند. وقت شناسی؛ وقت شناسی ازعوامل غلبه برترس است.با درنظرگرفتن زمان انجام امورمختلف می توان به بخشی ازنگرانی ها پایان بخشید. اگر جایی وعده ای دارید واحتمال می دهید که برای رسیدن به آن محل با مشکلاتی چون ترافیک ومانع های دیگر مواجه می شوید،باید وقت خودراطوری تنظیم کنید که به موقع به آنجا برسید.چقدرافرادی که پرواز هوایی خودرابه خاطر بی توجهی به زمان آن ازدست می دهند ودچارنگرانی وضررمی شوند. بیدارسازی؛ بیدارسازی یکی ازراه های بسیارمهم غلبه برترس است.همه مردم جامعه به ویژه مراکزآموزشی،رسانه ای واندیشمندان قوم وظیفه دارند که آسیب های اجتماعی رابشناسند ومردم به ویژه کودکان وجوانان راازمضرات وزیان های آنها آگاه سازند. همان طورکه داروسازان عوارض داروها رادربرگه های معرفی دارو می نویسند،دیگرسازندگان نیز باید عوارض وموارداحتیاط محصولات خودرابه طورشفاف گوشزد نمایند. رسانه های همگانی تکلیف سنگین تری درزمینه معرفی وشناساندن آسیب های اجتماعی بردوش خود دارند .باافزایش هوشیاری وآگاهی مردم،امکان پیشگیری ازآفات ترسناک اجتماعی وطبیعی بیشترمی شود. چقدرجوانانی که به خاطرنداشتن آگاهی واطلاعات کافی دردام اعتیاد،الکل ومفاسد دیگرگرفتارمی شوند وراه نجات رابه روی خود می بندند.این درحالی است که با پیشگیری وبیدارسازی به موقع ،درست و دلسوزانه می توان جامعه بشری راازبلایای مفاسد اجتماعی رهایی بخشید. تقوا؛ تقوا ازمصدروقایه به معنای نگهداری است.معنای درست تقوا برخلاف نظرعامه مردم به معنای پرهیزگاری وترس نیست.پرهیزگاری به معنای اجتناب ودست کشیدن ازانجام کاری است ،درحالی که با نگاهی به آیات قرآن به نظرمی رسد معنای درست تقوا نه اجتناب بلکه مراقبت ،توجه ومداقه درانجام امور مختلف است؛مراقبت به اینکه مباداکارهابااحکام الهی،حق،عدالت،صداقت وخیرخواهی مغایرباشد. بنابراین،تقوا به معنای ترسیدن نیست،مراقبت کردن است.ترسیدن نمی تواند مترادف با بهترین مفهوم تربیتی الهی باشد.خداوند به بندگانش می فرماید که راه عدل رادرپیش بگیرید که به تقوا نزدیک تراست"اعدلواهواقرب للتقوا".آیا باترسیدن مطلق ازخدا می توان به عدالت رسید؟تقوا دارای بار ارزشی بالایی است،جایگاه ویژه ای درفرهنگ دینی دارد ونمی توان جایگاه آن راباترس ازخدا پر کرد.خداوند به بندگانش فرموده است که با فکر،تدبیر،عشق،حق جویی وپیروی ازاحکام او ازاعمال ورفتارخویش مراقبت کنند نه باترس،وحشت و نگرانی . آری،چنانچه یادخدا موجب آرامش واطمینان قلبی بندگان است"الا بذکرالله تطمئن القلوب"،تقوای الهی نیزهمانند ذکراومایه آرامش ،توجه وطمانینه خاطر مومنان است. نتیجه دانستیم ترس ازالزامات زندگی انسان ها وموجودات دیگراست.گاهی اوقات درسایه ترس ازموقعیت ،جان ومال خویش مراقبت می کنیم.درمقابل،خیلی ازترس ها به بردگی فکری ورفتاری انسان ها می انجامند،منشا الهی وعقلانی ندارندودرشخصیت وزندگی انسان ها اختلال جدی ایجاد می کنند. جوامع تا می توانند بایددربرابربی عدلتی ها ،زورگویی ها ،حق کشی ها وفریب کاری ها بایستند وترس های خیالی وبی ارزش را ازفکر،روان وزندگی خود دورکنند.ترس مضر انسان ها راازمعنویت ،اخلاق، نواندیشی وخلاقیت تهی می سازد. نکته پایانی اینکه ترساندن مردم گناه بزرگی است وعاملان آن دربرابرخدای بزرگ وبندگانش مسئولیت سنگینی دارند،چراکه ایجاد ترس وهراس شخصیت وجایگاه افرادرامتزلزل می سازد وبه اسارت فکری واخلاقی ومعنوی آنان دامن می زند. با آرزوي موفقيت براي همگان

شنبه 14 اردیبهشت 1392 - 8:44:36 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


التفات کن


بزم مقرب


خواب نوشین


پنج اصل


لعنت ابدی و قصاید امشب و غزلها


آینه سایه پوشید در قهقه افتاد


طوفان


گل نرگس نفس نفس منصور


بادکردن پوست زمان


شعرمحرم بحران دستها از حامدرحمتی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

138261 بازدید

638 بازدید امروز

807 بازدید دیروز

1833 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements