×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

پرندهء آتش

× تاريخچه پروازواينكه آدمي به چندصورت پروازميكند
×

آدرس وبلاگ من

ashiyaneh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ahamed

بادکردن پوست زمان

برای بادكردن پوست زمان آمده ای تا باغچه را از دست دیو قضاوقدر زمین وآسمان بستانی و درمیان این همه هیاهو نگاه چون نسیم سبك زمزمهء شمعها وگلها وپروانه ها را سرمشق همه رنگها كنی دررقصی خیس وعرق ریزان شب را در خنده كودكان آنقدر مست خواهانی كه تن به بهترین زمان زفاف آدمیان بسپارد آری آری تنهایی وبیهودگی را دركف دستان سیاه پسرك گردو فروش فال خواهی كرد و دوباره واژگان را نگاه خواهی كرد تا تن اسطوره ای هرترانه ای خودباشدشفایی در حجم بوسه های تنوع ارمغان فصول تا تن تب داری در لحظه ها خماری و خواری نكشد حامد رحمتی (اراكی اربابی) page 10 اركیده دیروز در تنفس اساطیری گل اركیده سفیدیی محو شدم چون شبنمی كه میبوسد تن گل سرخ جوشان و سبك برتن باد خوابیدم درمعاشقه اش با آسمان بالیدم وباریدم كه هنوزدر سرمای آدم كش شمالی در نگاهش ته پیاله ای از عشق میریزدومینوشم آری زندگی با صدایی پراز التهاب صدایم كرد صدایی گرم وشاد پر از آرزو پر از رویا پراز خاطره پراز یاد دیروز در تنفس اساطیری گل اركیده سفیدیی محو شدم *** باران لطیف ترین سرودوترانه آسمانی در پیوندها و رویشها در اشكها و خنده ها بباردرسكوت كبوتران عاشق در تنفس خوشایندشكیبایی * سپیده page 11 رستگاری به میخانه ساقی به هر اشك وآهی نهانی اهورای تابش كریمی تو جانی جهانی تو نیكی تو پاكی بصیری سمیعی تو رازی تو پروردگاری كه لایق نه اینی نه آنی تو در هر پگاهی تو در هر نگاهی تو شوقی حكیمی حبیبی تو نوری تو راهی نشانی تو جان را پناهی توبی انتهایی خدایی تو امنی امانی تو یاری تو در هرمكانی هم اینی هم آنی خدای من ناتوانی تو را می شناسم كجایی تو در لا مكانی غفوری رحیمی تو آموزگاری شفیقی صبوری شكیبی توبرما شفایی تو جانی ستایش توراچون تو شوری تو عشقی نهانی تو را می پرستم تو مهری تودر آسمانی سپیده یك سخن هزارسخن و قطره دریاست page 12 سوختن معنوی با نگاهی آتشم زد قبل از رعد و برق خاك قبل از نشستن در باورخفتگان توهم آتش گرفت آب بعداز شكستن آینه بعداز سفیدشدن تخته ی ادراك درمسیرسنگ تا فكر پرده و پروانه و قایق آتش زد در جامه ی برهنگی گویی در پشت این مسجدگناهی بزرگ بود راستی راست تر از راست آتش گرفت دروغ وراست نوشی نبوددریایی بنوشم یا شانه ای كه دریا را بپوشم آتش زد بررنگ چون گاو حسن گندم و خورشید آتش گرفت باغی زیبا آتش گرفت از نگاه تو سپیده page 13 رها نكن با این همه مرا در دالان تاریك سكوت وحشت زا رها نكن حرفی بزن ** آتشم به كوچكی بیگ بنگ زاده ای كه نمیخواهد خدا یا خداوندگار باشد آفریده ای كه میخواهد ....... page 14 صدای صداقت به نام خدا صدامو صدا كن تو شب های تاریك كه هر جایی باشم چه دور یا كه نزدیك صدای صداقت به دل ها می شینه دروغی نمی گم تلاشم همینه كه تو قلب مردم برام جایی باشه همون حرفی باشم كه باید رها شه بمونه بپیچه توی ذهن عابر بیاد روی كاغذ مثل شعر شاعر رو لب های مادر یه لالایی باشه صدایی كه شاید تو قلبی جاشه صدای صداقت به دل ها می شینه صدامو صدا كن تو شبهای تاریك كه هر جایی باشم تو دور یا كه نزدیك صدای صداقت به دلها میشینه دروغی نمیگم تلاشم همینه كه تو قلب مردم برام جایی باشه همون حرفی باشه كه باید رها بشه بمونه بپیچه توی ذهن عابر بیاد روی كاغذ مث شعر شاعر رو لبهای مادر یه لالایی باشه صدایی كه شاید تو قلبی جا شه صدای صداقت به دلها میشینه دروغی نمیگم تلاشم همینه صدای صداقت به دلها میشینه دروغی نمیگم تلاشم همینه صدامو صدا كن صدامو صدا كن تو شبهای تاریك صدامو صدا كن تو شبهای تاریك كه هر جایی باشم چه دور یا كه نزدیك بدون عاشقانه گرفتارتم من نمیدونی اما هوادارتم من نمیدونی اما هوادارتم من صدامو بخونه به همشهریهامون به دلهای شاد و به چشمای گریون میبخشم میبخشم با عشق و صداقت آخه كاری كردین كه تا بینهایت همینی كه هستم بمونم بخونم بمونم بخونم تا وقتی كه خواستین تا وقتی بتونم به دلها میشینه صدای صداقت به دلها میشینه دروغی نمیگم تلاشم همینه كه تو قلب مردم برام جایی باشه همون حرفی باشه كه باید رها شه page 16 / 120 صدای صداقت به دلها میشینه دروغی نمیگم تلاشم همینه صدای صداقت به دلها میشینه دروغی نمیگم تلاشم همینه حامدرحمتی (اراكی اربابی) محرم وای وای پریشانی شیدارا پایانی نیست *** عطرتربتت در هر نمازهشیارم میكند در چنین رزمی با یزید(خمار)سربدارم میكند بهرظلم هر شقی چون شیر مستم میكند منكه هیچم هیچ هیچ حق پرستم میكند *** جوش و خروش همه عالم یا حسین آمریكا آفریقا اروپا آسیا یا حسین این جوش و خروش خلق نیست خون حسین است یا حسین.... *** شورشورشیان همه عالم یا حسین پورعلی شاه عدالت یا حسین عشق و شجاعت فخرشهادت یا حسین جلوه ء آزادی و شرافت یا حسین راستی و مهر و وفا یا حسین *** درمحرم ای سوگواران شهرچه زیبا میشود در محرم ظلمت كفرهرسفاك رسوا میشود درمحرم نذرعشاق حق آری اجابت میشود درمحرم دادو بیداد زهم مجزا میشود *** راستی و مهر و وفا یا حسین ای دل آخرتا به كی مدهوش باشی ای دل آخرتا به كی خاموش باشی ای دل آخرتابه كی در خون نشینی در قفس هل من ناصرا ینصرنی ای فریاد رس *** مسلخ آزادگان پاك چو محرابی شد جذب نورالهی چشمهء آفتابی شد نقل مشك وخیمه و آتش نباشد ای رفیق بنگراز خون آزادی و عدالت انقلابی شد وای وای پریشانی شیدارا پایانی نیست هدف عنایت به روح الهی ؛ عدالت و آزادیخواهی در فرهنگ مذهبی بوده است . حامدرحمتی (اراكی اربابی) page 18 آشنایی .......... به آوازی گرم خوانی بیابم بال پروازی اگر باغی بیارایی بگویم داستانم را * باده آن بود كه با تو نوشیدیم عشق آن بود كه با تو ورزیدیم لیل آن بود كه با تو سحر كردیم عمر آن بود كه باتو سركردیم راه آن بودكه با تو پیمودیم راز آن بود كه باتو بشنیدیم حامد رحمتی لطفا مزاحم نشید در هوای زنده یاد حسین پناهی لطفاَ مزاحم نشید آیات بی كلام درسایهء سكوت شب می گریزند كی میگه خودكشیه پرستوها توی تورشب اختیاریه كی میگه راه رفتن روی یه خط تكراراجباریه مزاحم نشو بخدا ما نبودیم ازبطلمیوس بپرس كه چرخ ماشینش گندست وروزیاشب توی جادهءباریك زندگی باصد و هشتادتا سرعت دورمیزنه وهیچ شنل داری دماغشونمیشكونهً! شما میشكونین؟ منم میخوام همه طلاداشته باشن نه نه توی این دریای متلاطم افتادن بعد خواب وبیداری وكویروجنگل وروداختیاریه ! شنا بلدی؟ گریه كنی یا بخندی كلی حال میده نشكن نشكن بیا بریم تو خواب سُها خانوم ببینیم تًهٍش عروسیه؟ آخ اگه راس راسی باشه راهٍشَم روشنه منو نگاه كن صدا به صدا میرسه؟ آبا گلالن توی هوا چی ریختن كه این بعدازظهرجمعه مخم جرقه زده؟ آقا بخداما نبودیم هیچ دلم نمیخواد دوباره بیرونٍ كلاس واسم بدون اینكه هیچكی بپرسه مرگت چیه؟ دورمی زنی؟ گفتم مزاحم نشو آشناست قهر نكن دستٍكم زیرچادرعروسوبگیر! یا زیرتابوت تنهاییٍه منو قول میدم سنگین نباشه فقط هُلش بده تا خط جام شراب ان شاءاله عروسیت صدای پارس سگ نباشه! گفتی كه خدا شفام بده! مرسی از دعای خیرت حالا هردومون میریم بهشت تو بخاطراینكه خیرت میرسه منم بخاطراینكه كله ام پوكه گفتی نه بامن دوست نمٍیشی؟ خودموخسته نكنم همهء مردم شهرلنگندوَقبلٍ قرن بیسته وَدٍربازترس داره! ممكنه همه چی تقلب بشه! آخه من كه پا ندارم اگه اینجا زمینگیربشم برا بازی یه پای ثابت ندارم page 20 / 120 دوربزن دوربزن دوربزن بخوای نخوای عاشقت میشم حیرونٍ موی پریشونت میشم روی دوستیه من حساب كن خورشیدوبرات به رقص میارم ماهٍ اخموروگوشوارت میكنم یه سازبرات میخرم كه واسهء گلهای ویلای شمال ترانه بزنی تاروی دریا ازحسودی سیاه بشه راسی تَهٍ دریا خیلی خطرناكه ? خٌب آره مرواریدم داره! اما به چه دردی میخوره بیا بشین توآفتاب ای وای الانه كه دٍماغموبشكنه! خیالت راحت من آروم میچكم تا تورو سفیدپوش كنم؛ تا دوباره ازدستای توسوی توپربكشم؛ دلم میخواد یه دوست خوب داشته باشم؛ یكی كه مهربون باشه خسیس نیستم؛ اما دوستیش برای گرفتن مدادتراشم نباشه بامن تراخدا دوست میشی؟ تنهام شایدتهٍ كوچهء تنهایی كه خیلی تاریكه، یه دوست با یه سبد سیب آبدارٍ سرخ واساده باشه، شایدم بقول توباخنجری كه اینروزا از تهمت وافترا ساختن واز ترس دسٍ هََمَس یه خفاش انتظارمومیكشه، نمی دونم با این دل غافل چه كنم كه امیدش به سرنوشت ابر بازیگوشٍ كه كویرش آسمون آبیه بزرگٍ و مثٍه بچه ها دنبال پروانه هاست آخ اگه پروانه ای باشه اسیریه چاه نادونی نباشه ، دستای خالیموبا دستای گرمت پرمیكنم اٍی دلخوشكنكم نمیگی آره؟ نفسم گرفت منو نگاه كن صدا به صدا میرسه؟ بازم قهركردی؟لابدعقلت زیاده كه میترسی ؟ نكنه زشتی ؟معذرت میخوام دوست من ، آخه خیلی آنتیكم صدسال یه بار توویترین میزارنم راستی توورزشكاری؟ تورو روزی هزارباروقتی طلوع میكنی ... حالا كه منواز جا سازواسهء دو سه روزدر آوردن قهرمیكنی ؟ همتت موشكی نه مثه هیژده شهرقفقاز! ای كاش در دوستی بشه باز خورشیدخانوم دلت روشن با شناسنامه وكارت ملی میام! page 21 گرچه منوحدوداَ میشناسن چی؟مَنٍ مسخره خودم دوربزنم! درغگو ودزدونامرد نیستم ازسیدا بپرس! اگه بودم تنها نبودم! كی میشه ببینیمت؟ بی تو كه صبح، حتی زندگی معنی نداره، مردهء صلح وآزادیم بجنب داره صبح میشه منو نگاه كن چه صدابه صدابرسه چه نرسه میای بیرون؟ فقط بگو آره یا نه،تا مثه هرروزسرموسفت به شیشهء اتاق نچسبونم وقطره های نورو باصورتم لیس نزنم آره یا نه؟ كاشكی دنیامونورنگی میكردی دورمیزنی؟ بخدا ما نبودیم كه دلمونم غلط كرد كه هوایی شدو وسوسه زد هوس مهتاب وگل ترانه وشراب كرد بیخیال برو رد كارت نه شیر شتر نه دیدار عرب...... خوش انصاف ! بنده خدا نقاش ؛توی شیش وبش یافتن لیاقت دوقله كه چهارفصلشون یكی باشه ومنظره اشون یكی بشه از این همه عدالت؛ رنگا روقاطی پا طی رو بوم ریخته وبه دور باش و كور باشی سرهر ورودی یه خیاط كور با خطكش ومترش همه رو قد میزنه ؛ لباس دامادی میدوزه؟ كت جادویی چی؟ خب شاید!! اما سعی كن صاف واسی چون تا بحال یا خیلی بلند یا خیلی كوتاه اندازه زده من نمیخوام این جنس سخت سیاه ارزونیتون من از اولشم مجرد بودم دامادیشم مال خودتون آهایی كوتوله خودتی خطكشتو بردار بهشت وجهنمی كه یه كورمیسازه شادی وغم نداره بیخیال بردار آخه دور زدن بیرحمیه مثل شكستن شیشهء عمر دیو شایدم حكایت عقاب وكلاغه ؛پامو بزارم روی گازوسرعتمو زیادكنم؟ ولی حواست باشه برای دیدن گل روتون حتما یك روز میام شهرتون اینقدر به پای شما گریه میكنم كه میوه عشقت از مریخ برق بزنه اونوقت مثل شاهزاده ها ستاره بشمری page 22 / 120 خورشید بچینی كسی هم نق نزنه نمیدونم برات سوغات چی بیارم شاید یك كلام یا یك نگاه باشه نگاهی بجا مونده از نوازش مادر باشه یا دوستت دارم پدرباشه یعنی عاشقانه وپاك نگاهت كنم بگم دوستت دارم این گاری زئوس گیز گیز میكنه كی عروس و سوار مترو میكنه؟ حامدرحمتی (اراكی اربابی)

شنبه 10 تیر 1396 - 12:33:06 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


التفات کن


بزم مقرب


خواب نوشین


پنج اصل


لعنت ابدی و قصاید امشب و غزلها


آینه سایه پوشید در قهقه افتاد


طوفان


گل نرگس نفس نفس منصور


بادکردن پوست زمان


شعرمحرم بحران دستها از حامدرحمتی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

139642 بازدید

410 بازدید امروز

971 بازدید دیروز

3087 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements